شهرآرانیوز؛ اولین کسانی که به اقامه عزا میپردازند، اهلبیت امامحسین (ع) هستند. امامان پس از آن حضرت نیز به فراخور اوضاع سیاسی و اجتماعی عصر خود، مجالس عزا برپا کرده، شیعیان را بدین امر تشویق میکنند. با شکلگیری دولت شیعی در قرن چهارم، عزاداری امام سوم شیعیان شکل رسمی به خود میگیرد و به اشکال مختلف در سرزمینهای تحت حاکمیت آلبویه و فاطمیان برگزار میشود.
بعدتر در دورههای حاکمیت حاکمان غیرشیعی نیز تلاش گروههای شیعی، مانع تعطیلی این مراسم میشود تااینکه با روی کار آمدن صفویان، این عزاداری دوباره شکل رسمی مییابد. در این نوشتار نگاهی انداختهایم بر مراحل و سیر تاریخی عزاداری در دوره خود امامان شیعه و سپس مروری کردهایم تا پایان همین دوره را که آغاز قاجاریه در ایران نیز به شمار میرود.
بهدلیل وابستگی امامحسین (ع) به پیامبر اسلام (ص) و جایگاه اجتماعی آن حضرت، سوگواری برای ایشان از گستره بیشتری برخوردار است، بهگونهایکه حتی سال شهادت امامحسین (ع) را هم «عامالحزن» یا «سال اندوه» مینامند.
گریه کردن مردم کوفه هنگام دیدن خاندان پیامبر بهصورت اسیر و به هنگام شنیدن خطبههای این خاندان، اقامه ماتم بر سر مزار امام حسین (ع) در وقت بازگشت از شام در راه مدینه، عزاداری امسلمه و مردم مدینه، درپی اعلام رسمی خبر شهادت امام ازسوی حکومت و بازگشت اهلبیت (ع) به مدینه، گریه و اندوه برخی صحابه، تابعین و حتی توابین بر سر مزار امام به هنگام حرکت برای نبرد با شامیان، نشاندهنده همین عمق از سوگواری است.
این سوگواریها -که تا زمان کشته شدن قاتلان امامحسین (ع) ادامه دارد- بهدلیل نداشتن شکل آیین مذهبی، سوگواری شخصی خاندان امام و دوستداران ایشان است. پس از این دوران است که امامان شیعه تلاش میکنند سوگواری امامحسین (ع) بهصورت آیینی مذهبی درآید و به میان توده مردم راه یابد.
پس از شهادت امامحسین (ع)، امامسجاد (ع) در مدینه ساکن میشوند و تا پایان عمر (سالها پس از کشته شدن ابنزیاد و دیگر قاتلان دشت نینوا) از هر فرصتی برای یادآوری ماجرای کربلا استفاده میکنند، تاجاییکه هرگاه میخواهند آب بیاشامند، گریه میکنند و یاد شهدای کربلا را زنده میدارند.
ایشان، دیگران را نیز برای گریه بر امام ترغیب میکنند و آن را مایه نجات از عذاب و قرار گرفتن در دایره امن الهی میدانند. امامت امامباقر (ع)، اما حدود سه دهه بعد از واقعه کربلا آغاز میشود. در این سی سال، قیامها و وقایع تلخی رخ داده است و قاتلان امامحسین (ع) به دست مختار کشته شدهاند، اما هیچکدام مانع از آن نمیشود که امامباقر (ع) واقعه عاشورا را به فراموشی بسپارند. ازآنجاکه ایشان برای جویندگان دانشهای دینی، مرجعیت علمی و دینی دارند، تلاش بیشتری برای پیریزی آیین عزاداری در مذهب تشیع میکنند.
آن حضرت علاوهبر تشکیل مجلس مرثیهخوانی در منزل خود و تشویق مرثیهسرایان، از شیعیان میخواهند تا آنجا که مقدور است، برای سیدالشهدا (ع) عزاداری کنند، بنابراین در زمان ایشان، تشکیل مجلس عزاداری در منازل بنیانگذاری میشود. در دوره بعدی که دوران امامت امامصادق (ع) است و حدود نیمقرن از شهادت سیدالشهدا گذشته است، شمار شیعیان رو به فزونی است و بنیامیه نیز دوران انحطاط و سقوط خود را میگذراند. در این سالها که دولت جدید عباسی شکل گرفته است و شیعیان از آزادی بیشتری برخوردارند، فرصتی فراهم میشود تا امام، اصول و قالب کلی عزاداری را برای شیعیان تبیین کنند.
تـــــلاشهــای تــکمــیــلی امــام موسیکاظم (ع) و امامرضا (ع) است که معیار سنجش رفتارهای آیینی در امر عزاداری قرار میگیرد. در دوره لزوم، بزرگداشت و عزاداری روز عاشورا برای شیعیان، مشخص شده است و زمینه برای گسترش و تکمیل آن فراهم است، از اینرو امامکاظم (ع) ضمن تشویق مرثیهسرایان با آشکار کردن حزن خود از اول محرم تا روز عاشورا، عزاداری دهه اول محرم را پایهگذاری و درحقیقت ادب سوگواری روز عاشورا را برای شیعیان ترسیم میکنند؛ بدین معنا که آنان باید به استقبال روز عاشورا بروند و از نه روز قبل به این مهم توجه کنند تااینکه روز عاشورا عزاداری در حد مطلوب و در اوج خود برگزار شود.
تلاشهای امامرضا (ع) نیز بیشتر برای تحکیم این آموزهها و تبدیل شدن آنها به آیینی استوار است؛ به همین دلیل است که در ادامه، شاهد توجه و احترام فراوان آن حضرت به دعبل خزاعی، مرثیهسرای معروف آن دوران، هستیم که قصیدهای طولانی نیز در رثای اهلبیت پیامبر بهویژه امامحسین (ع) سروده است.
خوانده شدن چنین مرثیهای در جلسهای عمومی و نزد مأمون، خلیفه عباسی، نشانگر فراهم شدن زمینه گسترش عزاداری (از نوع مرثیهخوانی و گریه) است. امامرضا (ع) همانند امامان پیشین، عظمت مصیبت روز عاشورا را یادآوری و شیعیان را تشویق میکنند که کار کردن در این روز را تعطیل کنند.
توصیه امامرضا (ع) به یاد مصیبت جدشان امامحسین (ع) و گریه بر ایشان در امور (پیشامدهای) گریهآور، به دلیل عمق فاجعه کربلا و شایستگی شهدای آن، باعث گسترش ذکر مصیبت امامحسین (ع) به حوزه اندوهها و سوگهای شخصی میشود. گسترش سوگواری از روز عاشورا به ده روز اول محرم که همچنان جاری است، در این دوره رخ میدهد؛ زیرا هم حرمت ماه حرام شکسته شده و هم فرزند پیامبر (ص) به شهادت رسیده است. همین تأکیدها، بسیاری از آداب محرمی را پایهگذاری میکند.
مورخان، گزارشی از برگزاری مجلس عزاداری امامجواد (ع) و امامان بعدی ثبت نکردهاند، اما در این دوره با نفوذ تشیع، از نوع مذهبی با گرایشهای دوازدهامامی، زیدی و اسماعیلی، چند قیام شیعی به بار مینشیند و حتی در محدوده طبرستان، حکومت تشکیل میدهند (سال ۲۵۰ هجریقمری همزمان با امامت امام حسنعسکری (ع))، ازاینرو نمیتوان این دوران را نیز خالی از عزاداری دانست؛ کمااینکه منتصر عباسی که در سال ۲۴۸ پس از مرگ پدرش متوکل به خلافت میرسد، از مردم میخواهد همچون گذشته به زیارت کربلا بروند.
او آزار رساندن به شیعیان را ممنوع میکند و حتی دستور میدهد مرقد امامحسین (ع) را دوباره بسازند، ازاینرو مزاحمتی برای زائران حسینی وجود ندارد و آنها در روزهای عاشورا، عرفه و نیمه شعبان بر مزار امامحسین (ع) حاضر میشوند و ضمن زیارت، مرثیهخوانی و نوحهگری نیز میکنند.
از عصر غیبت صغری نیز متونی به گریه و زاری مردم بر سر قبر امامحسین (ع) و عزاداری بهصورت مرثیهخوانی دلالت دارد. ابناثیر در حوادث سالهای پایانی قرن سوم (سال ۲۹۶ قمری)، از حضور شیعیان بر سر مزار حضرت و گریه و زاری برای ایشان گزارش میدهد. قاضی ابوعلی محسنبنعلی تنوخی (وفات ۳۸۴ قمری) نیز در «نشوارالمحاضره» نقل میکند که یک نوحهگر به نام «ابناصدق» در زمان خفقان و تسلط حنابله بر بغداد، به نوحهگری برای امامحسین (ع) اشتغال داشته است.
در همین دوره، گزارشی از صدور دستور قتل نوحهگری به نام «خلب» توسط «بربهاری»، رئیس حنابله بغداد (وفات ۳۲۹ قمری)، در دست است که در منازل بهطور مخفیانه برای امامحسین (ع) نوحهگری میکرده است. ابنحجر نیز در لسانالمیزان در بیان زندگینامه یک شاعر شیعی (الناشئ الصغیر ابوالحسن الحلا علیبنعبدا... متولد ۲۷۱ قمری) از مرثیهخوانی با اشعار او در سال ۳۴۶ قمری گزارش میدهد که در آن، خود وی و مردم دوروبرش تا ظهر آن روز به گریه و زاری میپرداختند.
به نظر میرسد اگر دوران رسمی شدن عزاداری در بغداد و مصر پیش نمیآمد، مورخان همین گزارشها را نیز انعکاس نمیدادند، اما وقتی دولتهای شیعی تشکیل میشود و شیعیان، نهادهای رسمی را دراختیار میگیرند، مورخان ناچار به گزارش احوال آنان میشوند که یکی از آن گزارشها عزاداری رسمی است و پیرو آن، عزاداریهای پیشین نیز محل توجه قرار میگیرد و گزارش میشود. با آغاز سده چهارم، دولت آلبویه در ایران و دولت فاطمیان در شمال آفریقا پدید میآیند و در نیمه دوم این سده، ایران (بهجز مناطق شرقی) و مرکز عراق دراختیار دولت آلبویه، و شمالشرق آفریقا، مصر، شام و فلسطین نیز دراختیار دولت فاطمی است.
دوران رسمیت عزاداری امامحسین (ع)، از سال ۳۵۲ قمری آغاز میشود که در آن معزالدوله دیلمی، حاکم بویه بغداد، طی فرمانی از مردم میخواهد روز عاشورا در معابر حاضر شوند و به عزاداری برای امامحسین (ع) بپردازند. پس از آنکه فرمان عزاداری علنی را معزالدوله صادر میکند، این امر بهصورت آیین و سنت سالانه درمیآید و شیعیان هرساله در روز عاشورا به خیابانها و بازار میآیند و به عزاداری میپردازند.
یک دهه بعد، دولت فاطمیان در مصر نیز عزاداری امامحسین (ع) را رسمی و این مراسم را با تشریفات خاص حکومتی اجرا میکند. بهجز این دو دولت -که قلمرو وسیعی از جهان اسلام را دراختیار دارند- دولتهای دیگری نیز، دارای گرایش شیعی هستند، ولی گزارشهای عزاداری از سرزمین آنها در دست نیست، با این حال دانشمندی، چون ابوریحان بیرونی و عبدالجبار معتزلی، از فقهای بزرگ این عصر (عصر بویه)، به برپایی عزاداری در شهرهای بزرگ دنیای اسلام در دوران حکومتهای شیعی در سدههای چهارم و پنجم اشاره میکنند.
عزاداری و حضور هرساله شیعیان در روز عاشورا در خیابانها و بازار، بر اهالی بغداد گران میآید و گاهی به درگیری آنان با شیعیان میانجامد. بهمرور که دولت بویه رو به ضعف میگراید، مخالفت خود را بیشتر میکند که پیامد آن، درگیریهای شدید بین سنیان و شیعیان در این روز است؛ بدین دلیل است که در دهههای آخر حکومت آلبویه -که وزیران آنها بر بغداد حکم میراندند- برخی وزرا بهمنظور رعایت نظم و حفظ خونها، از شیعیان میخواهند از برگزاری مجالس عمومی عزاداری خودداری کنند و حتی در برخی سالها نیز آن را تعطیل میکنند که گزارشهای مفصل این کشمکشها در کتب تاریخی، مثل المنتظم ابنجوزی (جلد پانزدهم) آمده است.
با وجود تمام این مشکلات، عزاداری تا سقوط آلبویه در بغداد، ادامه مییابد و با روی کار آمدن دولت متعصب سنی سلجوقی در سال ۴۴۷ قمری، ابراز و اظهار تمام شعائر شیعی و از آن جمله عزاداری ممنوع میشود، با این حال گزارشی موجود است از یک دهه پس از سقوط آلبویه که شیعیان بغداد به بهانه روز عاشورای ۴۵۸ قمری به عزاداری میپردازند.
در مصر نیز با روی کار آمدن دولت ایوبی بهجای فاطمیان در سال ۵۶۷، تلاشهای فراوانی برای از بین بردن فرهنگ تشیع ازجمله عزاداری امامحسین (ع) انجام میگیرد. بهدنبال آن در سدههای ششم تا دهم که دوران خلأ دولتهای مقتدر شیعی است، اگرچه عزاداری امامحسین (ع) بین عقاید و افکار شیعیان جایگاه خود را یافته و بهعنوان یک آیین، تثبیت شده است، در بسیاری مواقع زیر فشارهای حکومتی، آنچنان که باید، باشکوه برگزار نمیشود.
عبدالجلیل رازیقزوینی در کتاب النقض که درحدود سال ۵۶۰قمری نوشته شده است، از عزاداری شیعیان میگوید. او این کتاب را در تبیین و اثبات عقاید امامیه و رد اتهامات مخالفان و در نقض کتاب «بعض فضائحالروافض» نوشته است و در آن شمای روشنی از عزاداری شیعیان در روز عاشورا میدهد. جملهای که در پایان کتاب میآید، حکایت از تمسخر این آیین توسط نویسنده سنیمذهب دارد؛ «این طایفه روز عاشورا، اظهار جزعوفزع کنند و رسم تعزیت را اقامت کنند و مصیبت شهدای کربلا تازه گردانند بر منبرها و قصه گویند و علما سر برهنه کنند و عوام، جامه چاک کنند و زنان روی خراشند و مویه کنند».
در نیمه اول سده هفتم که هنوز مغولان بر بغداد استیلا نیافتهاند، مراسم عزاداری و مقتلخوانی در پایتخت خلافت عباسی برپا میشود. مولوی، شاعر این قرن، نیز در یکی از تمثیلهای خود در مثنویمعنوی به وجود عزاداری علنی در شهر «حلب» اشاره میکند و سیدبنطاووس، عالم مشهور و گرانقدر شیعی همین قرن، هم در کتاب «إقبالالاعمال» خود به فرصت دهه محرم برای عزاداری، اشاره و از آن دفاع میکند. در دهههای پایانی این سده، یکی از جانشینان هلاکو به نام غازانخان، شیعه میشود و به زیارت کربلا میرود که همین اقدامات، زمینه آزادی شیعیان در ابراز شعائر خود را فراهم میآورد.
آغاز این سده مصادف است با دوران حکومت غازانخان و سپس برادرش سلطانمحمد خدابنده که گرایش شیعی دارند. گرایش حکام مغول به تشیع، فضایی فراهم میآورد تا شیعیان آزادانه شعائر خود را که یکی از آنها عزاداری امامحسین (ع) است، ابراز کنند. ابنبطوطه (وفات ۷۷۹ قمری) در گزارش سفر خود، از شهرهای شیعهنشین حله، بحرین، قم، کاشان، ساوه و طوس نام میبرد. از اشعار فراوانی که در کتاب روضهالشهدای کاشفی (تألیف سال ۹۰۸ قمری) بهچشم میخورد، میتوان فهمید قبل از این دوران یعنی در سده هشتم و نهم، اشعار فراوانی در رثا و مصیبت امامحسین (ع) سروده و خوانده میشده است که کاشفی، بعدهاآنها را در کتاب خود آورده و جمع کرده است.
این قرن، با ترکتازیهای تیمورلنگ شروع میشود، اما فرزندش، شاهرخ، برخلاف او فضای ترویج فرهنگ و عمران را در مناطق تحتسلطه تیموریان پدید میآورد و در بازسازی خرابیهای پدر میکوشد و حتی همسرش دستور ساخت مسجد گوهرشاد را درکنار حرم رضوی میدهد. از اینگونه حرکات برمیآید که در این زمان، آزادیهای نسبی برای شیعیان وجود داشته است تا شعائر خود را بروز دهند. شاهد دیگر، وجود حکومتی شیعی در غرب ایران به نام «آققویونلو» ست. یک ایرانگرد روسی به نام «نیکیتین» نیز که اواخر این قرن (۸۸۰ قمری) به شهرری سفر کرده است، از حرکت دستجات عزاداری در این شهر میگوید.
با تاجگذاری شاهاسماعیل صفوی در سال ۹۰۷، تشیع رسمیت مییابد. دوران او و شاهان بعدی خاندان صفوی، از نظر علنی شدن و تظاهرات عمومی عزاداران و شدت آن، به دوران حکومتهای شیعی آلبویه و فاطمیان در سدههای چهارم و پنجم شباهت دارد. شاهان صفوی به عزاداری امامحسین (ع) اهتمام ویژه دارند، تاآنجاکه در لشکرکشیها و جنگها، وقتی ایام محرم و روز عاشورا فرامیرسد، از این امر غافل نمیشوند.
در محرم سال ۱۰۱۳ قمری که شاهعباس، قلعه ایروان را در محاصره دارد، در شب عاشورا عزاداری امامحسین (ع) را برپا میکند و چنان شیون و فریادی از لشکر وی برمیخیزد که ساکنان قلعه گمان میکنند فرمان حمله شبانه به آنها صادر شده است، لذا پیک میفرستند و آمادگی خود را برای تسلیم اعلام میکنند. نمونه دیگر، قصیده معروف محتشم کاشانی است. گویا وی قصیدهای در مدح فرزند شاهطهماسب صفوی سروده است که شاه از او میخواهد بهجای اینگونه اشعار، در رثا و مدح ائمهاطهار (ع) شعر بسراید و او نیز ترکیببندی در مدح امامعلی (ع) میسراید و پس از آن درپی دیدن خوابی، ترکیببند معروف «باز این چه شورش است...» سروده میشود.
علاوهبر آن، خود شاهان در مراسم عمومی روز عاشورا در میدان شهر حاضر میشوند و دستجات عزاداری از جلوی آنها عبور میکنند. همچنین در دهه اول محرم، مردم همه لباس عزا میپوشند. افندی، نویسنده سالهای پایانی دوره صفویه، درباره عزاداری مینویسد: «سالهاست که در آیین ملوک و سلاطین صفویه در دهه اول محرم بهویژه روز عاشورا در همه مناطق ایران برای امامحسین (ع) بدین شیوه عزاداری شده [است]».
عزاداری امامحسین (ع) به همین شیوه تا امروز بهصورت رسمی و عمومی در کشور ما برگزار شده است. این آیین اگرچه در دوره کوتاهی بهفرمان رضاشاه پهلوی با محدودیتهایی روبهرو میشود، چنان قوام و گسترشی دارد که امروز یکی از مراسم باشکوه آیینی جهان بهشمار میرود.